چه زمانی Twin Peaks: Fire With Me Walk قرار بود در سال 1992 در جشنواره فیلم کن نمایش داده شود، کارگردان دیوید لینچ دوره ای از علاقه فرهنگی جریان اصلی به هنر خود را تجربه کرده بود. این موقعیت عجیبی برای سوررئالیستی مانند خودش بود، اما باز هم، زندگی حرفهای او هرگز از یک مسیر قابل پیشبینی پیروی نکرد. بعد از فیلم مستقلش Eraserhead (1977) در مدار فیلم نیمه شب پخش شد، او با مل بروکس به عنوان تشویق کننده و تهیه کننده شخصی به هالیوود آورده شد. او سپس نامزد اسکار شد مرد فیل نما در سال 1980، و کنسرت کارگردانی سوم به او پیشنهاد شد فیلم جنگ ستارگان که او کارگردانی آن را رد کرد ریگ روان (1984), که ثابت شد یک شکست بحرانی و تجاری است. لینچ معتقد بود ریگ روان درس مهمی در مورد فیلمسازی به او آموخت - او متوجه شد که نمیخواهد فیلمهای بزرگ بسازد، و جریان اصلی هرگز نمیتوانست کنترل خلاقانه کاملی را که در زمان ساخت آن دوست داشت به او بدهد. Eraserhead
اما جریان اصلی با لینچ به پایان نرسید و سرنوشت او را در فیلم بعدی خود عاشق ایزابلا روسلینی خواهد کرد. مخمل آبی (1986), جایی که او ستاره می کند لینچ ناگهان مورد توجه روزنامه ها قرار گرفت، زیرا روسلینی خانواده سلطنتی هالیوود بود - دختر اینگرید برگمن و روبرتو روسلینی. قرار نبود که رابطه آنها دوام بیاورد، اما در طول رابطه آنها، لینچ به یک پدیده اصلی و نام آشنا تبدیل شد زمانی که خلبان تلویزیونی او برای قله های دوقلو در محبوبیت منفجر شد. او و یکی از خالقانش، مارک فراست، رعد و برق را در یک بطری ثبت کردند، اما جذابیت انبوه نمایش مانند یک ستاره در حال سقوط سوخت و تقریباً به محض ظاهر شدن ناپدید شد. با فشار مدیران ABC برای افشای اینکه چه کسی لورا پالمر (شریل لی) را کشته است، لینچ و فراست پذیرفتند، و با انجام این کار، تماشاگران در پی آن افشاگری ترک کردند.
حتی با ناپدید شدن تماشاگران، لینچ تمام نشد قله های دوقلو، و در پایان فصل 2، و با خبرهایی مبنی بر اینکه سریال قرار نیست پخش شود، او به دنبال ساخت یک فیلم پیش درآمد که وقایع آخرین هفته زندگی لورا پالمر را نشان می دهد، شد. او چنان مجذوب این ایده بود که او را در حال راه رفتن، لبخند زدن و زندگی میبیند که با اشتیاق خلاقانه برای بازگشت غرق شد. همین را نمیتوان در مورد صنعت فیلم در آن زمان گفت. ستاره های او از اینکه او در طول فصل 2 برای فیلمبرداری ترک کرد، ناامید شدند وحشی در قلب (1990), و نهاد منتقد از تمایلات خلاقانه او خسته شده بود. تنها چند سال قبل، لینچ در برنامه تاک شوی حضور داشت، هیجان انگیزترین برنامه تلویزیونی را رهبری می کرد و نخل طلا را به دست آورد. وحشی در قلب. در سال 1992، جهان تغییر کرده بود و همه این عوامل در کنفرانس مطبوعاتی جشنواره فیلم کن با یکدیگر برخورد کردند. آتش با من قدم بزن.
در خاطرات تجربی لینچ، اتاق خواب، او تجربه ای از آتش با من قدم بزن در کن به عنوان یک "مرگ". آتش با من قدم بزن او با هق هق و هیاهو پرتاب شد، که برای تماشاگران کن عجیب نیست، اما سوالاتی که پس از نمایش از او پرسیده شد، خصمانه بود. یک خبرنگار فرانسوی از لینچ پرسید که آیا قصد بازگشت به آن را دارد یا خیر قله های دوقلو افتخارآمیز بودند یا نتیجه «فقدان آشکار الهام» بودند. خبرنگار دیگری پرسش خود را با پیشنهاد به اینکه بسیاری لینچ را یک فیلمساز منحرف می دانند آغاز کرد و در ادامه از او پرسیدند که آیا موافق است یا خیر. کوئنتین تارانتینو در آن زمان پرطرفدارترین نام در تمام فیلمسازی بود و شاید سختترین انتقادها را در طول جشنواره به او وارد کرد، زمانی که او استدلال کرد که لینچ "تا آنجایی که خودش ناپدید شده است" و گفت "هیچ تمایلی برای دیدن فیلم دیگری از لینچ ندارد". از نو." که در اتاق خواب شریل لی گفت که قصد داشت به جشنواره برود، اما احساس خوشبختی کرد که آن را از دست داد، زیرا نمی دانست که آیا پوستش به اندازه کافی ضخیم بود که بتواند با انتقادات مقابله کند.
چه زمانی آتش با من قدم بزن توسط منتقدان آمریکایی بررسی شد، آنها همچنین از خرد کردن کلمات خودداری کردند. کلیپ های متعدد بررسی تلویزیونی بایگانی موجود در یوتیوب، منتقدان را به دنبال دارد شوخ طبعی با زدن عباراتی مانند «تنها راه رفتنی که در آن دیده می شود آتش با من قدم بزن تماشاگران قبل از پایان فیلم خواهند رفت" بدترین اتفاق، مقصر دانستن وینسنت کانبی بود این فایل نقد می نویسید: برای نیویورک تایمز، که در آن پیشنهاد کرد آتش با من قدم بزن به نظر بدترین فیلمی بود که او تا به حال دیده بود و ارزیابی منفی خود را با این جمله به پایان برد: "لورا بیچاره کوکائین بوکش هرگز یاد نگرفت که چگونه فقط نه بگوید."
همه افراد سرشناس از این فیلم متنفر نبودند، همانطور که ژاک ریوت کارگردان و منتقد فرانسوی گفتنمی دانم چه [او] دیداما «تئاتر را شش فوت بالاتر از سطح زمین شناور ترک کرد.» برای بخش بهتری از دو دهه آینده، Twin Peaks: Fire With Me Walk در کنار این فیلم بدترین فیلم دیوید لینچ محسوب می شد ریگ روان. اما در 10 سال گذشته فیلم مورد ارزیابی مجدد قرار گرفته است و به اندازه هر چیزی که کارگردان ساخته است محبوب است. این یک راه طولانی و سخت برای این فیلم بوده است، اما اکنون در کنار دیگر فیلمهای کلاسیک در مجموعه معیارها قرار گرفته است و راه خود را به فهرستهای کلی انتقادی مانند They Shoot Pictures پیدا کرده است، اینطور نیست؟ و Sight & Sound's بهترین نظرسنجی فیلم با سطحی از حمایت.
به روشی عمیقا فریبنده خود، آتش با من قدم بزن بزرگترین کار دیوید لینچ است. لینچ در طول زندگی حرفهای خود برای شهادت دادن به شر و اجازه دادن به دوربینش با کسانی که در حال مبارزه هستند، کشیده شده است. تاریکی در مرکز آتش با من قدم بزن جلوهای از شدیدترین تفسیر لینچ از روشی است که خشونت مردسالارانه به زنان آسیب میرساند. بسیاری از فیلمهای لینچ درباره «زنی در مشکل» هستند، اما هرگز شخصیتی از او مانند لورا پالمر، علیرغم آنچه که تجربه کرده، محکوم به فنا نبوده است. این تضاد عاطفی خاص است که ایجاد می کند آتش با من قدم بزن فیلمی دردسرساز و زیبا
لورا پالمر به صورت سوم شخص برای اجرای اصلی طراحی شد قله های دوقلو به جای اینکه دیدگاه خودش را داشته باشد. وقتی او در سواحل سرد زادگاهش که در پلاستیک پیچیده شده بود، سرازیر شد، همه نسبت به خبر قتل او واکنشی عاطفی و عاطفی داشتند، اما برای همه پیچیدگی ها و تناقضات او عزادار نبودند، فقط نسخه ای که از او تعبیر می کردند. آنها عزادار نمادی بودند که به او تحمیل کردند آمریکاییانای عالی شهر کوچک، و لینچ و فراست به طور فعال از چنین خواندنی استقبال می کردند و ابتدا او را به عنوان یک ملکه جشن می گرفتند و بعداً چیزهای بیشتری درباره شخصیت، مانند عادات مواد مخدر و مواد مخدر او فاش می کردند. شرکای جنسی متعدد هنگام تماشا قله های دوقلو با متن کامل همه چیزهایی که برای لورا اتفاق افتاد، نتیجه یک ملودرام در مورد یک دختر نوجوان است که به خاطر زنای با محارم پدرش رنج می برد، اما بدون اینکه فرصتی برای گفتن طرف ماجرا داشته باشد.
این برای اولین بار سریال کارآمد بود زیرا آن عنصر مخفی نگه داشته شد، و در عوض بر روی مهرهها و پیچها و مهرههای تحقیقات قتل سریالی مامور ویژه دیل کوپر (کایل مک لاکلان) و ملاقات مداوم او با چیزهای عجیب و غریب تمرکز کرد. شهر کوچک درختکاری که او عاشقش شده بود. با نگه داشتن هیولا در کمد، باعث شد که سریال رشد کند، و لینچ و فراست حتی هرگز به بازیگران فاش نکردند که قاتل کیست، و این به همه و همه در سریال این امکان را داد که باور کنند که آنها بی گناه هستند. زمانی که ABC دست لینچ و فراست را در اواسط فصل 2 مجبور کرد تا قاتل را فاش کنند، این در واقع پایان اولین تجسم بود. قله های دوقلو، اما همچنین هدیه عجیبی بود، زیرا به سریال زمینه ای می داد که می توانست به جلو یا عقب بپیچد. لورا پالمر روح او بود قله های دوقلو، و ضربهای که او در دوران نوجوانی تجربه کرد، به داستان پایهای عاطفی داد که آنقدر محکم بود که به این معنی بود که لینچ میتوانست هر قدر که دوست دارد آزمایش کند، تا زمانی که همه راهها به این دختر نوجوان باز میگشتند که برای کمک التماس میکرد.
چه زمانی آتش با من قدم بزن اکران شد، بسیاری از 40 دقیقه ابتدایی فیلم که مانند عکس های توئین پیکس که زیبایی آن را ربوده است، گیج و کاملاً ناامید شده بودند. فیلم با فرورفتن تبر در تلویزیون آنالوگ شروع میشود که استاتیک مبهم منتشر میکند و بیرون از صفحه نمایش، صدای جیغ ترزا بنکس (پاملا گیدلی) شنیده میشود که به طرز فجیعی به قتل میرسد. مانند بسیاری از این بخش، بنکس کسی است که قرار است نقطه مقابل آن کسی را که قرار است نماد آن باشد منعکس کند - در این مورد، لورا. بر خلاف لورا، کسی آنجا نیست که درگذشت او را عزاداری کند و او را در سردخانه رها می کنند تا بپوسد. مرگ او غم انگیزی غیرقابل درک است و یکی از مجموعه ای از لحظات خشونت آمیز وحشتناکی است که در سراسر این فیلم پخش شده است.
اعمال خشونت لینچ گاهی اوقات می تواند توسط کسانی که به دنبال اخلاق هستند تفسیر نادرستی شود، زیرا او کارگردانی اخلاق گرا نیست. در هر صورت، همدلی اولیه او با شخصیت هایش به کسانی که اعمال خشونت آمیز انجام می دهند نیز کشیده می شود. در مصاحبه با کریس رادلی در کتاب لینچ روی لینچ، کارگردان به طور خاص درباره لیلند صحبت می کند: "او یک قربانی است. همه کسانی که کارهای بد انجام داده اند، همه بد نیستند. این فقط یک مشکل است که کمی بیش از حد بزرگ می شود. مردم همیشه می گویند او همسایه خوبی بود. من نمی توانم باور کنم که او بتواند با آن بچه ها و همسرش چنین کند! این همیشه راه است."
این همیشه هدف لینچ و فراست بود و آتش با من قدم بزن ناراحت کننده است زیرا درد لورا و لیلاند به هم گره خورده است و به طور مساوی درمان می شود. در یک صحنه خاص، لینچ از یک برش کبریت استفاده میکند تا آسیبهای نسلی را در خانواده پالمر برانگیزد، زمانی که لورا در حال گریه کردن پس از درگیری با پدرش دیده میشود، اما آن صحنه با نمای نزدیک از ری وایز که قطعهای را شکسته است دنبال میکند. قطعه به گریه آرام که در اتاق خواب، ویراستار مری سوینی فرض می کند که این عنصر خاص بود که مردم را عصبانی کرد آتش با من راه برو. او معتقد است که مخاطبان انتظار داشتند قله های دوقلو، اما در عوض فیلمی از دیوید لینچ به آنها داده شد که فیلم «تاریک»، «بی امان» است و نه سریالی که دوستش داشتند.
علاوه بر پرتره دشوار و لجام گسیخته آن از خانواده ای که در توربین های بدرفتاری با محارم گرفتار شده اند، آتش با من قدم بزن از نظر ارزش اسمی مبهم به نظر می رسید، به دلیل بخش های باز آن. بسیاری انتظار داشتند دیل کوپر پس از پایان فصل دوم برای کنترل روح خود بجنگد، اما این یک تصویر خطی نبود. این یک کارت دعوت برای سریال در آینده بود، زیرا در فصل سوم به یک الگوی دایره ای داستان سرایی رسید.
توانبخشی Twin Peaks: Fire With Me Walk زمانی که اعلام شد که Showtime در حال سرمایه گذاری برای فصل جدید سریال است، به خوبی در جریان بود قله های دوقلو، اما آن فصل سوم بود (زیرنویس بازگشت) که عظمت فیلم پیش درآمد را برای بسیاری متبلور کرد. این شکایات مبنی بر اینکه خطها چیزی جز رشتههای شل نبودند، زمانی که در نهایت به هم متصل شدند و در The Return دوخت شدند، به عنوان یک اعلامیه عجولانه ثابت شد. جنبه های خاصی مانند ناپدید شدن مامور چستر دزموند (کریس آیزاک) دیگر هرگز مورد توجه قرار نگرفت، اما ظاهری کوتاه با دیوید بووی در نقش مامور اف بی آی فیلیپ جفریس در آتش با من قدم بزن برای معرفی مجدد 2017 مانند یک سنگ روزتا عمل کرد. که در آن صحنه، لینچ گروهی از مردان کثیف و ریشو به نام باب (فرانک سیلوا) و بازو (مایکل اندرسون) را نشان می دهد که دور یک میز فرمیکا بالای یک فروشگاه پمپ بنزین جمع شده اند. در ابتدا این موجودات ماوراء طبیعی شیطان در لژ سیاه جمع شدند، اما ناگهان در فضایی که شبیه نقاشی فرانسیس بیکن بود جمع شدند و قطعات مهمی از دیالوگ را ذکر کردند که سریال را به یک نگرانی هسته ای گره زد که در قسمت هشتم به طور کامل روشن شده است. فصل سوم، که ممکن است بهترین دستاورد لینچ باشد. انتزاعات و رنگهای تیرهتری که لینچ میخواست در فصل سوم با آنها نقاشی کند، با بیان اینکه این ضربه و خشونت بود که جای خود را به بدترین چیزی که بشریت ارائه میکرد، در سایه درد لورا پالمر در فصل سوم برجستهتر شد. آتش با من راه برو. بانوی لگ (کاترین کولسون، در آخرین ظاهر دلخراش) به ما گفت که "لورا همان است"، که دلیل بر این است که آتش با من قدم بزن تمثیل مرکزی در قلب است قله های دوقلو، و شاید کل اثر لینچ.
در ابتدا بسیار عجیب است که وقتی لورا پالمر معرفی شد، در حال رفتن به مدرسه است. پیش از این، او شیفتهای بود، و نمادی بود که هر معنایی را میتوان به آن ربط داد، و حالا او اینجا بود، با ذهنیت خودش غالب بود، اما کاملاً توسط اسرار پنهان شده در خانه خانوادگیاش پنهان شده بود. از او در فیلمهای طولانی با غروب خورشید، زمانی که اطراف دیگران است، فیلمبرداری میشود و کاملاً عادی به نظر میرسد. این که لینچ به طور ناگهانی زندگی را به درون فردی که در ابتدا به عنوان جسد شناخته می شد، گمراه کننده و یک قمار بزرگ است، زیرا مخاطب را وادار می کند که در اعماق وجود او و خشونتی که تجربه کرده است حساب کند. کشش دراماتیک برای مخاطبان در آن قسمت های اولیه قله های دوقلو یکی از اغوای بالقوه و امکان گناه بود، اما هیچ چیز آنقدر آشکار نبود که ببندد و زخم باز را آشکار کند.
از نظر موضوعی، این سرزمین برای لینچ آشنا بود مخمل آبی همچنین از حصار سفید جوامع آمریکایی انتقاد کرد و درهای بسته ای را گشود که اسرار تاریک و دشوار رفتار انسان را پنهان می کرد. دیوید فاستر والاس در خود حدس می زند مقاله در مورد سریالی که مخاطبان هنگام نگاه کردن به اعمال افرادی که در Twin Peaks زندگی می کردند انتظار داشتند بین کاشت و درو تعادل ایجاد شود. او استدلال می کند، مانند سوینی، آنها از این فیلم عصبانی شدند، زیرا با ارائه چیزی صریح و بسیار پیچیده تر، این حکم اخلاقی را زیر پا گذاشت. از شریل لی خواسته میشود تا کاری غیرممکن را انجام دهد تا تمام انبوه دختری را که مرده، در عین حال زندگی میکند، انجام دهد و در حال تجربه یک نوسانات شدید احساسی و فیزیکی است که در شیوهای که از او برداشت میشود شعبده بازی میکند. برای هر دختر نوجوان نوجوانی که بخواهد تصویر خود را کنترل کند، یک ضربه اغراق آمیز اما آشنا است، اما در مورد لورا پالمر، قطبیت سوء استفاده ای که او تجربه می کند، با شخصیت ملکه زیبایی که از طریق ژنتیک انباشته شده است، دخالت می کند.
لی در اجرای خود بسیار پیچیده است و به دلیل ماهیت محتوای فیلمنامه و از طریق فرم لینچ، که در انزوا بازیگر زن را در اولویت قرار می دهد، در سناریوهای فوق العاده دشوار قرار می گیرد. اغلب به نظر می رسد که او یک عصب در معرض خطر است، تا زمانی که فوران کند، استرس او را افزایش می دهد. این در تضاد با مصرف مواد مخدر فراوان این شخصیت است، که او برای جان سالم به در بردن از دردهای روزمره سوء استفاده ای که تجربه می کند، استفاده می کند. در آن صحنهها، لورا بالاخره آرامتر به نظر میرسد، زیرا مواد مخدر کاری را که قرار است انجام دهند، انجام میدهند، اما او فقط میتواند خود را برای مدت طولانی قبل از اینکه به او برسد، محو کند.
بهترین لحظات لی آتش با من قدم بزن در نتهای ظریفتر او میآید که تنهایی یا درد پنهان را برمیانگیزد. بهترین آنها یک است صحنه جایی که بهترین دوستش، دونا هیوارد (مویرا کلی)، از او میپرسد که اگر در فضا سقوط میکند، آیا سرعتش را کم میکند یا تندتر میرود؟ در یک نمای نزدیک، لی تصمیم میگیرد قبل از شروع به آرامی ببلعد، زیرا میداند که این صحنه هم اعتراف به آزاری است که لورا تجربه کرده است و هم فریاد کمک. برای لورا پالمر، این به همان اندازه نزدیک است که با صدای بلند بگوید چه چیزی او را شکنجه می کند. با لحنی خاموش مستقیماً پاسخ میدهد: «سریعتر و سریعتر، و برای مدت طولانی چیزی احساس نمیکنید.» سپس مکث میکند و میگوید: «و در آتش منفجر شو». لینچ سپس به سمت پایین برمی گردد که دونا وقتی آن کلمات را به زبان می آورد، به سمت پایین به لورا نگاه می کند. این اعتراف از طرف دوستش است که می داند چیزی اشتباه است. لینچ به لورا برمی گردد، که به نظر می رسد می تواند مرگ خود را ببیند. نمای نزدیک لی بسیار پیچیده است، زیرا در عین اینکه یک پذیرش است، خلع سلاح نیز می شود، و احساسات ریشه ای همه جانبه درد او درست در زیر سطح پنهان است. در چشم ها بسیار قابل مشاهده است - کریستال، اشتیاق، اما رفته است. او قبل از اینکه به دوستش بگوید که فرشتگان کمکی نمیکنند، روی این احساس مکث میکند، زیرا همه آنها رفتهاند. فرشتگان برای لورا مهم هستند. آنها پاک هستند و رستگاری را ارائه می دهند که او آرزوی آن را دارد. در این صحنه است که لورا بیشترین شباهت را به جسدی دارد که می شود. او رفته. او آن را می داند و دونا هم می داند. شگفت انگیز است که لینچ از بینندگان خواست که پا به پای او بگذارند و بینندگان را مجبور به مقابله با تمام ناراحتی های آن کنند. قله های دوقلو تمام مدت پنهان بود
در مصاحبه شریل لی با کانال Criterion در مورد شدت به تصویر کشیدن این شخصیت و تسخیر شدن توسط لورا پس از پایان تولید صحبت می کند. او بیان می کند که هفته ها طول کشید تا احساس کند دوباره افکار خود را تجربه می کند. پس از آن، او گفته است که لورا همچنان او را تحت تعقیب قرار داده است، مانند پیشگفتارش Laura's Ghost: Women Speak About Twin Peaks. او میگوید وقتی مردم به اندازه کافی احساس راحتی میکنند که داستانهای تجربهی سوءاستفادهشان را برای او تعریف کنند و اینکه چگونه شخصیت در مواقع سختی به آنها کمک میکرد، به طرز خوبی تسخیر میشود. در همان مصاحبه با Criterion، لی می گوید که اکنون به عنوان یک مادر، با تماشای فیلم احساس متفاوتی دارد. او تمام علائم هشدار دهنده را می بیند و متعجب است که اگر کسی از لورا می پرسید چه چیزی ممکن است اتفاق بیفتد. یک صحنه زیبا و دلخراش از وضوح وجود دارد که زمانی که لاگ لیدی دستش را بر روی پیشانی لورای خسته در خارج از Roadhouse قرار می دهد، تقریباً به آن مکان می رسد. او به او می گوید که خاموش کردن آتشی مانند این سخت است. او برای مدتی وحشتناک دستش را می گیرد و این لحظه ای برای درک است. این تنها بار در فیلم است که لی اجازه دارد بدون مصرف مواد مخدر شخصیتش را باز کند. او در نورهای کهربایی بار رودهاوس غرق شده است و لورا معصوم، ملایم و بسیار جوان به نظر می رسد. او برای لحظه ای یک فرشته در لاگ لیدی دارد. آتش با من قدم بزن فیلمی متشکل از لحظات فرصت طلبانه زیادی است که در آن لورا برای کمک فریاد می زند، اما هیچ کدام به اندازه سخنرانی او در مورد آتش زدن یا این صحنه بیرون از Roadhouse دلخراش نیستند.
دیوید لینچ نیز توسط لورا پالمر تسخیر شده بود. هنگام یادآوری روند فکری خود در اتاق خواب پیش از آتش با من قدم بزن, لینچ اظهار داشت: «نمیدانم چرا لورا پالمر را دوست داشتم، اما فقط او را دوست داشتم و میخواستم برگردم و ببینم او در آن روزهای قبل از مرگش چه میگذرد.» کنجکاوی لینچ که در آن جمله نشان داده شده نیز دلیل آن است آتش با من قدم بزنپالت عاطفی بسیار ظریف و ماهرانه درک شده است.
از آنجایی که لینچ می تواند از نظر روایت، رمز و راز، معماها و سرنخ سازی رمزآلود باشد، او در مورد نیت عاطفی در هر صحنه بسیار واضح است. او هرگز آنچه را که میخواهد مخاطبش احساس کند پنهان نمیکند و هرگز چیزی را به صراحت یک واکنش احساسی روشن نمیکند. آتش با من قدم بزن در آن زمان برای بسیاری از عوامل بسیار دشوار بود، و همه آنها به سختی سطح را خراش دادند. ساختن فیلمی که مستقیماً به زنای با محارم در خانواده می پردازد پیشنهاد ناراحت کننده ای است و از آنجایی که لینچ در بیرون کشیدن از احساسات بزرگتر از زندگی مرتبط با ملودرام مهارت دارد، تماشای آن آتش با من قدم بزن می تواند تقریبا بیش از حد قابل تحمل باشد. اما در ساخت این فیلم، او، شریل لی و جنیفر لینچ (که نویسنده نویسندگی است خاطرات مخفی لورا پالمر در سال 1990، که صدای لورا را به او داد) شخصیتی را خلق کرد که در زمان معلق بود و آنقدر هیجان انگیز، پیچیده و فهمیده بود که منطقی است. آتش با من قدم بزن یکی از تنها فیلم های مفیدی است که تا به حال در مورد سوء استفاده و آسیب در خانه خانواده ساخته شده است. این یک منظره بزرگ از همدلی و خشونت وحشیانه، و دلخراش ترین تصویر لینچ است، اما در عین حال امیدوارترین اوست.
در پایان، فرشتگان هنوز با لورا بودند. مرگ پایان کار نبود و او به زندگی خود ادامه میدهد و همه کسانی را که او را زنده کردهاند یا شاهد داستان او بودهاند، آزار میدهد.
Twin Peaks: Fire With Me Walk برای تماشا در دسترس است HBO Max و کانال معیار.